درباره کتاب تریسترام شندی
اگر به دنبال یک رمان قرن هجده عالی میگردید؛ پیشنهاد ما رمان تریسترام شندی است.
این رمان لارنس استرن نه تنها شباهتی به دیگر آثارش ندارد؛ بلکه به کل با رمانهای زمان خود متفاوت است.
تریسترام شندی یا همان عقاید آقای شندی همه چیز دارد به جز عقاید آقای شندی! این رمان دارای تمام المانهای یک سریال خانوادگی است. از ازدواج و سوء تفاهمها گرفته تا هر چیزی که بتوانید به آن فکر کنید.
نقطه سقوط تاریخ ادبیات با رمان رمان تریسترام شندی!
رمانهای قرن نوزدهم به طرح داستانهای پیچیده با شخصیتهای عجیب شهرت دارند. با این حال در رمان تریسترام اصلاً چنین چیزهایی مشاهده نمیشود.
این اثر در دوران مدرنیسم به صورت پست مدرنیسم نوشته شده است. بنابراین شاید بتوان استرن را پدر ادبیات پست مدرن دانست.
همین است که به ما گوشزد میکند نمیتوان برای تاریخ ادبیات یک شروع مشخص را بیان کرد.
دراین رمان نوعی خودبازتابی شگفت انگیز مشاهده میشود که در آثار هم دورهای خود همچون نوشتههای دانیل فو یا هنری فیلدینگ به چشم نمیخورد.
همیشه به ما گفتهاند از خواندن چیزی باید یک نتیجه گیری کلی به دست آورید. در این رمان این قائده نیز از بین میرود. داستان نه تنها نقطه فرو ندارد؛ بلکه اوجی هم در آن دیده نمی شود.
بلکه بیشتر شبیه شخصیتهایی هستند که آمدهاند تا شما را همراهی کنند. بدون آنکه چیزی دریافت کرده یا از دست بروند!
در قرون ۱۷ و ۱۸ چیزی شبیه به کاریکتورهای مفهومی امروزی وجود داشت. شوخیهایی که اهل فن تنها با اهل فن میکنند. به آن شوخ طبعی هوشمندانه گفته میشد.
بسیاری از فیلسوفان این حوزه، رمان تریسترام شندی را آخرین نسخه این سبک شوخیها میدانند.
شوخ طبعیهایی که در این رمان به کار رفته است رگههایی از تضادهای اجتماعی را دنبال میکند که خواننده را به دنبال هیچ میبرد. حتی اگر از خود تیریسترام بپرسید هدف از نگارش این کتاب چه بوده است؛ خواهد گفت مگر اهمیتی دارد؟
لارنس استرن خالق تریسترام شندی
او یکی از طرفداران پروپاقرص داستانهای تجربی بوده است. چرا که خود تا چهل سالگی از استعداد داستانگویی خود بیخبر بوده است.
او هم همانند بسیاری از بزرگان این حیطه در اولین تلاش شکست سختی را تجربه کرد. رمانی سیاسی که تنها شش نسخه از آن سینه به سینه به ما رسیده است. چرا که این اثر ممنوع و در نهایت سوزانده شد. اما سرآغازی بود برای نگارش رمان تریسترام شندی!
بدتر از سوزاندن اولین کتابش، به خطر افتادن شغل و درآمد او بود. چرا که او یک کشیش بود که در کشاورزی نیز دستی داشت.
از قدیم گفتهاند که خدا گر ز حکمت ببندد دری، ز رحمت گشاید در دیگری! امتیاز مثبتی که سوزاندن نخستین رمان برای او به ارمغان آورد؛ شهرتی بود که نسیب وی شد. در آن زمان یکی از نویسندههای روزنامههای لندن درباره او نوشت:
به خاطر سوزانده شدن این اثر، ۱۰ برابر بیشتر دربارهٔ آن صحبت میشد.
او که این رسوایی را سرآغاز شروع پیشرفتهایش دید؛ شروع به نگارش رمانی کمیک به نام زندگی و عقاید آقای شندی کرد.
شرایط نگارش این رمان حتی از سرنوشت رمان قبلی او نیز سختتر بود. چرا که مصادف با مرگ مادر و بیماری سل خودش شده بود. از سوی دیگر همسرش متوجه خیانت او شد.
وضعیت همسر لارنس استرن در آن زمان آنقدر اسف بار بود که تصور میکرد ملکهٔ سرزمین بوهمیا است! پس از چندی از این دیوانگی، وی دست به یک خودکشی ناموفق نیز زد.
بخشی از رمان تریسترام شندی
من این ماه یک سال تمام مسن ترم از آن چه دوازده ماه پیش در همچون وقتی بودم و چون همان طور که مستحضرید تقریباً در اواسط جلد چهارم کتاب هستم و از روز اول زندگیام دورتر نرفتهام، لذا ثابت و مسلم است که اکنون سیصد و شصت و چهار روز بیش از لحظهای که به این کار پرداختم برای نوشتن در اختیار دارم.
بنابراین، به عوض این که چون یک نویسندهٔ معمولی پیش رفته باشم، برعکس چندین جمله از کارم عقب مانده ام…
از آنجایی که با این آهنگ ۳۶۴ بار سریعتر از آن چه باید نوشته باشم زندگی خواهم کرد، لذا نتیجه این خواهد شد که با اجازهٔ سرکار، هر قدر هم که بنویسم، باز باید بیشتر بنویسم، و نتیجتاً سرکار عالی هم هر قدر بیشتر بخوانید، باز باید بخوانید.
لارنس استرن و تخریب هرآنچه که از تاریخ ادبیات میدانیم!
ترتیب خطی در رمان تریسترام شندی
لارنس به تخریب تاریخ ادبیات و دستخوش کردن آن با نگارش تریسترام اکتفا نکرده است. بلکه او با نگارش این اثر ترتیب خطی آن را نیز برهم زده است!
برای اینکه به خوبی این تخریب آشکار و هوشمندانه را درک کنید یک مثال میزنم. او در بخشی از رمان تریسترام شندی، نقاشی آورده است که همان نقشه نگارش اوست!
این شاید برای ما عجیب نباشد؛ اما خود را به جای کسی بگذارید که در سدههای قبل زندگی میکرده است. در میان نوشتههای یک کتاب؛ چنین خطوط عجیب و غریبی واقعاً شگفت انگیز است.
به خصوص اینکه آنها از آثار آوانگاردی هیچ برخوردی نداشته اند!
خرده نگاری های بیقاعده
از کارهای دیگر عجیب او که در زمان خود رواج نداشته است؛ تکنیک خرده نگاری است. خرده نگاری به معنی دور شدن از مسیر اصلی داستان با روایتهای خارجی است.
البته قبل از لارنس، سروانتس در دن کیشوت نیز از این تکنیک بهره برده است. اما نکتهای که تریسترام را خاص میکند؛ این است که نمیتوانید این خردهها را از تنه اصلی داستان جدا کنید.
خردههایی که بدون رعایت ترتیب زمانی و یا هرآنچه که در یک رمان ساده فکر میکنید نگاشته شده اند.
زمانی که نام رمان تریسترام شندی را میشنوید شاید فکر کنید قرار است با عقاید یک مرد به نام شندی آشنا شوید. این در حالی است که او تا نیمههای کتاب حتی متولد هم نشده است.
این نمونهای از رفت و برگشتهای زمانی متعدد است که گاه گیج کننده به نظر میرسد. در واقع نویسنده هرطور که مایل بوده است آنها کنار هم چیده است.
زبان صفحات خاص رمان تریسترام شندی
تا به حال با زبان خاصی صحبت کرده اید؟ زبانی همچون اشاره یا دود که در گذشته استفاده میشده است؟ در صفحاتی از تریسترام با نقاطی رو به رو میشوید که خاص و زیبا هستند.
یکی دیگر از نکات جالبی که رمان تریسترام شندی را خاص کرده است؛ خالی گذاشتن برخی صفحات و دعوت از مخاطب به منظور مشارکت است.
صفحات با نقاشیهای خاص یا زمانی که تنها چند رنگ ترکیب شده است؛ نشان از بینش خاص نویسنده دارد.
حتی در قسمتی از کتاب یک صفحه کاملاً مشکی است! بدون هیچ خط یا نقاشی! فیلسوفان از آن به نام سکوتی که دلالت بر مرگ دارد نام می برند.
لارنس خود درباره کتابش میگوید:
در حال نوشتن کتابی «متمدنانه، مزخرف و شَندیانه (Shandean) است!» شندی به معنی دیوانه و تهی مغز است!
همچنین او اضهار داشته است که برای سیر کردن شکم نمی نویسد. بلکه به منظور کسب شهرت بیشتر کتاب مینویسد!
رمان تریسترام شندی یک رمان خاص، جلوه گرانه و به قول نویسنده شندیانه است. رمانی که هیچ هدف خاصی ندارد اما میتوانیم ضمانت دهیم که از کتابهای قبلی شما متمایز است.
بخش های از کتاب تریسترام شندی
کشمکشی چنین مضحک بین یک مرد و همسرش ، هرگز در هیچ عصری و کشوری و در محدوده هیچ خانه ای سابقه نداشت! مادرم باید بدانید... ولی پنجان مطلب دیگر هست که لازم است بدانید ، صدها اشکال هست که وعده داده ام دوشن کنم، و هزاران ناراحتی و بدبختی هانوادگی، یکی پس از دیگری به گردنم آوار شده - (صبح روز بعد) گاوی وارد محوطه استحکامات عموتابی شد و به قدر جیره دو روز و نیم علف خشک خورد و با این عمل کلوخه های چمنی را که مقابل "خاکریز یک و جهی و را سرپوشیده کار گذاشته بودند از زمین کند تریم اصرار دارد که گاو تحویل محمکه نظامی شود ..."